»»»»»سایه در خورشید

ساخت وبلاگ
به نام خدا که رحمتش بی‌اندازه است و مهربانی‌اش همیشگی سوگند به صف‌بستگان [مانند فرشتگان، نمازگزاران و جهادگران] که صفی [منظم و استوار] بسته‌اند. و به بازدارندگان که [انسان را از گناهان] به شدّت باز می‌دارند.. خلوتگاهی ساخته‌ام از خیالم در خورشید؛ پذیرای دل‌هایی که دوست می‌دارند، می‌سوزند، می‌لرزند اما، هرگز تسلیم نمی‌شوند.... و دیگر این‌که؛ به جز «لئا»؛ (دختری که رو به سوی خدا دارد...) «دیوونه‌‌ی داداشیِ» وبلاگِ «قطعه ۲۶»«طاها»ی «سایه در خورشید» «سایه‌ی حاج‌قاسم» «سایه» و «سایه‌ی هیچ» هر کدام‌شان هم با افتخار «درباره‌ی‌ من» است...! . . . »»»»»سایه در خورشید...
ما را در سایت »»»»»سایه در خورشید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : msayehdarkhorshida بازدید : 109 تاريخ : چهارشنبه 9 آذر 1401 ساعت: 14:59

روزی لئون تولستوی در خیابانی راه می‌رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد. زن بی‌وقفه شروع به فحش‌دادن و بد و بی‌راه‌ گفتن کرد.بعد از مدتی که خوب تولستوی را فحش‌مالی کرد، تولستوی کلاهش را از سرش برداشت و…محترمانه معذرت‌خواهی کرد و در پایان گفت: مادمازل! من لئون تولستوی هستم.زن که بسیار شرم‌گین شده بود، عذرخواهی کرد و گفت: چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید؟تولستوی در جواب گفت: شما آن‌‌چنان غرق معرفی خودتان بودید که به من مجال این کار را ندادید!...+ با بازی زیبا و بُردِ بسیار بسیار زیباترِ تیم‌ملی فوتبال ایران، خیلی‌ از نامردمان هم، خیلی بیش‌تر به ما مردم، معرفی شدند! خیلی بیش‌تر... خدا رو شکر!ایران و ولز و جز و ولزِ برانداز... :) »»»»»سایه در خورشید...
ما را در سایت »»»»»سایه در خورشید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : msayehdarkhorshida بازدید : 96 تاريخ : شنبه 5 آذر 1401 ساعت: 18:20